شب عرو.سی ومادروداماد..
شب عرو . سی ومادروداماد.. قصه ای زیبا " خوشحال میشم بخونید" . داماد به شکل نگهانی مهمانان را غافلگیر کرد در حالیکه میکروفن رو بدست گرفته بود و میگفت : چه کسی حاضره مادرم رو بخره و 3بار این جمله رو تکرار کرد جزئیات این داستان بر میگرده به شب عروسی زمانیکه عروس و داماد در کنار هم نشسته بودند ، عروس در گوش داماد گفت : مادرت رو از روی سکو بفرست پایین ؛ خوشم نمیاد .... و داماد میکروقن رو برداشت و گفت " چه کسی مادرم رو میخره ؟" حاضرین از این رفتارش بشدت تعجب کردند ، و 3 بار این جمله رو تکرار کرد ،حاضرین جشن عروسی همگی سکوت اختیار کردند در این هنگام داماد انگشتر رو پرت کرد...
نویسنده :
نازی
2:55